به بهانه سفر فوق ستاره پرتغالی به ایران

۸۰ میلیون ایرانی، یک رونالدو هم نمی‌شوند!

۸۰ میلیون ایرانی، یک رونالدو هم نمی‌شوند!

علی قلی‌زاده گردرودباری، روزنامه‌نگار گردشگری


طبق وعده‌هایی که داده شد، قرار بود رونالدو خیلی تمیز بیاید و برود. قرار بود یک تیم حفاظتی کاربلد او را همراهی کند، قرار بود کسی مسیر اتوبوس حامل تیم النصر را نداند، قرار بود به رسم قانون فوتبال، تیم عربستانی قبل از مسابقه یک جلسه تمرینی در ورزشگاه میزبان داشته باشد و خیلی قرارهای دیگر!

روز واقعه که فرا رسید، یعنی روز ورود کریستیانو و هم‌تیمی‌هایش به ایران، عکس‌ها و تصاویری منتشر شد که همه را شوکه کرد. نه تنها ما ایرانی‌ها حیرت کردیم، بلکه خبرگزاری‌های دنیا هم روی آن موج‌سواری کردند و به ایران و ایرانی تاختند.

حال و هوای عکس و فیلم‌ها و اتفاقاتی که هر لحظه مخابره می‌شد، شبیه فیلم‌های آخرالزمانی بود. گویی کسی آمده که همه می‌دانستند یک روزی قرار است بیاید اما توقعش را نداشتند که یک‌دفعه در خیابان‌های تهران با اتوبوسی نارنجی‌رنگ ظاهر شود؛ با اینکه کلی برنامه‌ها ریخته بودند.

اما چرا؟‌ چرا با این همه وعده و وعید، باز هم انگاری رخت بازنده‌ها به تن ما رفت و این، آن‌ها بودند که بردند؟ آن‌هایی که دیگر فرقی نمی‌کند کیست، فقط می‌دانیم که ما نیستیم.

گاو پیشانی سفید، گردشگری

بگذارید از زیرساخت‌های گردشگری شروع کنیم. گفتن ندارد که ما چقدر پتانسیل طبیعی و فرهنگی و تاریخی در این مملکت داریم و چقدر مهمان‌نوازیم. حالا شاید برخی این مهمان‌نوازی را پای غریب‌نوازی بگذارند و بگویند نوازش ایرانی‌ها فقط به سفیدپوستان اروپایی و آسیای شرقی و یا چشم‌رنگی‌ها می‌رسد که کاری به این حرف‌ها نداریم ولی واقعا چرا ما سال‌هاست که نتوانسته‌ایم این پتانسیل‌ها را تبدیل به زیرساخت و امکانات در شأن ایران کنیم؟

رئیس هتل اسپیناس پالاس، همان بهشت برینی که برای استقبال از رونالدو در و پنجره‌‌‌هایش را از جا کندیم، در مصاحبه‌ای گفت که زمانی می‌توانیم از حضور این ستاره فوتبال در صنعت گردشگری ایران استفاده کنیم که حداقل ۵۰ یا ۱۰۰ اتوبوس نو و فول‌آپشن گردشگری داشته باشیم.

بله، ما حتی در این کشور اتوبوس درست و حسابی هم برای میزبانی از خارجی‌ها، چه مهمانانی مثل رونالدو باشند و چه گردشگران عادی، نداریم. برای اثبات این مدعا کافی است همین چندوقت پیش، یعنی ایام اربعین را به یاد بیاوریم که آن‌هایی که از قافله جا مانده بودند، برای رفتن به دیگر شهرهای ایران، باید صبر می‌کردند که اتوبوس‌‌ها از مرز برگردند و این یعنی ما نه تنها اتوبوس نو نداریم، بلکه حتی به میزان نیاز مردم خودمان هم ناوگان حمل و نقل عمومی نداریم؛ حتی اتوبوس‌هایی مثل اتوبوس خبرنگاران در ارومیه که مرگ‌آفرین شد. اما این موضوع، یکی از صدها مثال برای نداشتن زیرساخت و امکانات است.

طنزی به‌نام برنامه‌ریزی

اصلا فرض بگیریم که امکانات داریم، خیلی هم داریم. آنقدر که برای ورود تیم النصر جت شخصی مسافربر به عربستان قرض دهیم! اما برنامه‌ریزی نداشته‌مان را چه بکنیم؟ ما که می‌دانستیم رونالدو یکی از دو بازیکنی است که در تعداد طرفدار در دنیا با رقیبش یعنی مسی، رقابت می‌کند؛ حالا خیلی سخت بود که تدبیری برای هواداران او در ایران بیندیشیم؟‌

خیلی سخت بود که به‌جای قایم کردن رونالدو، مسیر حرکت اتوبوس تیم النصر را طوری طراحی کنیم که طرفداران رونالدوی پرتغالی او را از پشت شیشه‌های اتوبوس ببینند و او هم برایشان دستی تکان دهد و خیال مردم راحت شود که قرار نیست رونالدو را فقط برای مدیر هتل و مدیر پرسپولیس و دختر مدیر که دوست داشت مترجم و البته نماینده مردم فلسطین باشد مصادره کنند؟

برنامه‌ریزی‌های درخشان مسئولان ما به اینجا هم ختم نمی‌شود. آسفالت کردن جلوی ورزشگاه دقیقا یک روز قبل از ورود تیم مهمان را کجای دلمان بگذاریم؟ یا تعمیر خرابی‌های تنها ورزشگاه بازی‌های بین‌المللی در ایران را که صدای مربی پرسپولیس را هم درآورد؟ یعنی‌ از حداقل یک ماه پیش از بازی نمی‌دانستیم که قرار است عربستانی‌ها و فوق ستاره‌هایشان به این ورزشگاه بیایند؟

اینترنت از ما بهترون!

نقطه اوج این داستان سفر دو روزه تیم فوتبال عربستانی و فوق ستاره‌اش اما، درست جایی خودش را نشان می‌دهد که مردم ایران بوی تبعیض و تحقیر به مشامشان می‌رسد؛ آن هم با وعده‌ سیمکارت بدون فیلتر و اینترنت پر سرعت برای تیم النصر.

چند شب قبل از بازی، مدیرعامل تیم میزبان یعنی پرسپولیس در یک برنامه تلوزیونی می‌گوید که با اسپانسر این تیم که ایرانسل است، برای ارائه این امکانات به توافق رسیده‌اند؛ سیمکارتی که برای مردم ایران، صاحبان قانون و مملکت غیرقانونی است!

حتی اگر بخواهیم خودمان را به آن راه بزنیم و یا به سبک آقای ضرغامی، با این موضوع فقط شوخی کنیم، نمی‌توانیم فراموش کنیم که این تبعیض‌های ناروا چه بلایی به سر امید به آینده آدم‌های این مملکت و نسل جوان می‌آورد.

جالب اینجاست که آقای وزیر گردشگری در اوایل دوره وزارتش در شبکه اجتماعی ایکس، که آن موقع نامش توییتر بود ولی مانند امروز فیلتر بود، گفت که قرار است زیر میز ایران‌هراسی بزنیم. سوال ما از آقای وزیر اینجاست که واقعا چه کسی دارد ایران‌هراسی می‌کند؟ با این اظهارنظرها، با این تصاویری که از تپه‌های اطراف هتل بالا رفتن‌ها و پشت اتوبوس دویدن‌ها منتشر شده است، چه تصویری به خارج از ایران فرستاده می‌شود که شما و گاها دیگر مسئولان همیشه‌ مردم، رسانه‌های خارجی و دشمنان را مقصر اشتباهات و کم‌کاری‌هایتان می‌دانید و نه خودتان را؟

در هر صورت، رونالدو هم آمد و رفت، النصر در زمین بازی پیروز شد و هنوز ما مانده‌ایم و نای بی‌نوایی خودمان که هیچ کسی در مملکت نیست بگوید چه تضمینی به آینده‌ای پرعزت و روشن وجود دارد که بخواهیم دلمان را به آن خوش کنیم. فعلا که تا چشم کار می‌کند اسیر این عزت نداشته‌ایم!

پیشنهاد «رسانه قطبنما»:

هتل رونالدو در ایران کجاست؟

مطالب مرتبط