رسانه قطبنما: استانبول برای خیلی از ما یعنی «خرید»، «رفتن به ایاصوفیه»، «سوار کشتیهای تفریحی شدن» یا «رفتن به کلابهای شبانه». اما آیا روایت یک حراجی کمارزش در قلب استانبول را شنیدهاید که مردم در آن، بر سر اجناس دستدوم و بیارزش با هم رقابت میکند؟ یا مردمی که در قهوهخانههای کوچه پسکوچههای شهر با هم از اتفاقات روزمره حرف میزنند؟
شاید این روایتی کوتاه باشد از کسی که مثل دیگران سفر نمیکند و این سبک سفر را در «کتاب»هایش مینویسد و به یاد ما میآورد که «سفر، صرفا نباید به دیدن جاذبههای توریستی بگذرد و به تفریحات مرسوم گردشگرها ختم شود»؛ روایت کسی که مثل یک «آدم معمولی» به سفر میرود اما مثل یک گردشگر عادی به مقصد سفرش نگاه نمیکند.
منصور ضابطیان، نویسنده، کارگردان و گویندهای است که در چند سال گذشته، تجارب شخصی خود در سفرهایش را با قلمی روان و ساده مینویسد. او با انتشار «مارک و پلو» شروع کرد به نگارش برداشتهای شخصیاش از مقاصدی مانند فرانسه، ایتالیا، ارمنستان، هند، کره جنوبی، اسپانیا، ایالات متحده و … . بعد از آن، با «مارک دو پلو» و «برگ اضافی» سعی کرد به مخاطبش بفهماند که «با سفر، بیشتر میتوان مفهوم لذت جهان هستی را دریافت و هیچچیز لذتبخشتر از داشتن تجارب منحصربفرد در گوشه گوشه دنیا نیست».
ضابطیان، بعدتر هر کتاب را به تجربه سفر به یک کشور یا یک منطقه اختصاص داد؛ مثلا در «سباستین» از کوبا نوشت و روح کوبا که به باور او داشت تغییر میکرد؛ یا با «چای نعنا» ما را به دروازه آفریقا (مراکش) برد و در «موآ» روایتهای نانوشتهای از ویتنام گفت. در «بیزمستان» هم مخاطبان را راهی سفری به کشورهای اطراف ایران کرد؛ تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان. و بعدتر کتاب خوشمزهای نوشت از ایتالیا به نام «سه رنگ».
حالا اما، کتاب تازهای از ضابطیان منتشر شده که روح استانبول، زوایایی که اغلب از چشم یک گردشگر عادی پنهان میماند، را به ما نشان میدهد؛ «استامبولی».
طعم دلچسب «استامبولی»
وقتی از او میپرسیم که «استامبولی» قرار است یک راهنمای سفر برای مسافر ایرانی ترکیه باشد یا نه؟ به «رسانه قطبنما» میگوید: «نه آنطور که در کتابهای راهنمای سفر مثل لونلیپلانت میخوانیم یا از آن دسته مطالبی که قرار است بهمان بگویند چه رستورانی برویم و کدام جاذبهها را ببینیم.» ضابطیان معتقد است که خواننده با خواندن «استامبولی»، نباید انتظار داشته باشد درباره رستورانها و جاهای معروف شهر توصیهای بشنود؛ «این کتاب صرفا برداشتهای شخصی من از سفر به استانبول است و مثل کتابهای دیگرم، حضور مردم درآن بیش از هر چیزی به چشم میآید و ملاقات من با آدمها و شنیدن روایتهای آنها درباره شهر، برجستهترین نکات هستند.»
ضابطیان از اول مهر تا اول آبان ماه سال ۱۴۰۰ را در استانبول ترکیه گذرانده و حاصلش شده کتابی که قرار است به مخاطب، درباره مردم و ملاقاتهای نویسنده با آنها بگوید. اما چرا حالا این کتاب را نوشته: «سالها بود دوست داشتم کتابی درباره استانبول بنویسم. با توجه به شرایط کرونا و محدودیتهای سفر، در این دوره مسافرت به استانبول از سفر به هر جای دیگری راحتتر بود و دیدم این بهترین فرصت است که به استانبول بروم و از این شهر بنویسم.» او در سفرش به استانبول، به مکانهایی رفته و تجاربی داشته که اغلب ایرانیها تجربه نمیکنند؛ حالا یا اطلاعاتی درباره آن مکانها ندارند یا حتی اگر جاذبه گردشگری شناختهشدهای باشد، کمتر درباره جزئیات آن میدانند. به همین خاطر، این سفرنامهنویس، «استامبولی» را بیشتر یک سفرنامه فرهنگی میداند تا معرفی شهری مانند «استانبول».
کتاب «استامبولی»، البته روایتهای تصویری هم دارد، مانند بیشتر آثار ضابطیان. اما او به ما میگوید که خودش را عکاس نمیداند و این عکسها، بیشتر روایتگر ماجراهایی هستند که در کتاب تعریف میکند.
روایتی طنز از یک حراجی بیارزش
اما یکی از جذابترین روایتهای ضابطیان در «استامبولی» برای خودش چه بوده؟ وقتی این سوال را از او میپرسیم، از گزارش یک حراجی کمارزش در قلب استانبول میگوید؛ جایی که مردم بر سر اجناس دستدوم و نسبتا بیارزش با هم چانهزنی و رقابت میکنند.
او این حراجی را با زبانی طنز به نگارش درآورده و میگوید که برایش دعوای آدمها با هم و رقابت بر سر به دست آوردن اشیایی که ارزش مادی نداشتند، خیلی جالب بوده و حالا معتقد است به یکی از بخشهای خواندنی کتاب تبدیل شده.
حالا مخاطب «استامبولی» چه کسانی هستند؟ نویسنده میگوید که این کتاب جدای از اینکه میتواند برای سفرنامهخوانهای حرفهای و همینطور دنبالکنندگان همیشگی آثار ضابطیان جذاب باشد، برای کسانی که به سفر کردن علاقه دارند و ترکیه در لیست مقاصد بعدی سفر آنهاست هم جالب خواهد بود و آنها را نیز جذب خواهد کرد؛ شاید به خاطر اینکه استانبول مقصدی پرطرفدار بین ایرانیهاست. اما سفرنامههایی به سبکی که ضابطیان مینویسد، بیش از آنکه یک مقصد گردشگری را برای ما به تصویر بکشد، نگاهی متفاوت درباره سفر به ما میدهد؛ ما را در دنیای خیال و تفکرات نویسنده غرق میکند و یادمان میدهد که جوری دیگر نیز میتوانیم به شهرها و کشورهای دیگر نگاه کنیم. سفرنامهنویسی به این سبک، تاریخ و فرهنگ و مردمشناسی یک مقصد را با زبانی روان و خودمانی به ما میآموزد و کمکمان میکند که در سفر بعدی خود، نگاه متفاوت خودمان را به مقصد داشته باشیم.
پیشنهاد «رسانه قطبنما»: