۱۱ خبرنگار در ۱۱ یادداشت به «رسانه قطبنما» پاسخ دادند

روایت خبرنگاران میراث فرهنگی و گردشگری از دنیای خبرنگاری

روایت خبرنگاران میراث فرهنگی و گردشگری از دنیای خبرنگاری

رسانه قطبنما: حوزه خبرنگاری و روزنامه‌نگاری گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع‌دستی نسبت به دیگر حوزه‌های خبری، جوان‌تر است. علاوه بر این، خبرنگاران این حوزه، به‌ویژه باسابقه‌‌ها، یک ویژگی بارز دارند: دغدغه‌مندی درباره میراث فرهنگی و توسعه گردشگری کشور.  با این‌همه اما، زحمات و تلاش‌های آن‌ها برای آگاه کردن جامعه در مورد موضوعاتی همچون حفاظت از میراث فرهنگی، یافتن راهی برای بهبود اوضاع گردشگری و توسعه صنایع دستی، کمتر دیده و گاهی حتی با برخوردهای قهری مواجه شده است. این موضوع بسیاری از آن‌ها را دلسرد کرده اما ناامید، نه. آن‌ها همچنان از چالش‌ها می‌نویسند، دست‌های پنهان را آشکار می‌کنند و چراغ راه جامعه می‌شوند.

«رسانه قطبنما» به بهانه روز خبرنگار و برای پاسداشت صاحبان قلم‌های آگاهی‌بخش، سراغی از خبرنگاران گردشگری، میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و محیط زیست گرفته و از آن‌ها خواسته تا در قالب یادداشت‌های کوتاه، به دو سوال پاسخ دهند:

  • خبرنگاری در این حوزه‌ها، چه چالش‌هایی دارد و در عین حال، چه ویژگی‌های مثبتی برای آن‌ها داشته است؟
  • بهترین و بدترین خبری که کار کرده‌اند و یا بهترین و بدترین خاطره خبری که داشتند، چه بوده؟

در این مطلب، پاسخ ۱۱ خبرنگار میراث فرهنگی، گردشگری، صنایع‌دستی و محیط زیست را در قالب ‍۱۱ یادداشت خواهید خواند.

«رسانه قطبنما» روز خبرنگار را به همه خبرنگاران در همه حوزه‌های خبری تبریک می‌گوید و آرزو می‌کند چراغی که خبرنگاران متعهد پیش چشمان جامعه روشن کرده‌اند، دست به دست به نسل‌های بعدی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران برسد.

آنچه در این مطلب می‌خوانید:

داستان روزگاری که جای «میراث فرهنگی» در صفحه حوادث بود!

فاطمه علی‌اصغر

مدیر سایت خبری میراث‌خبر و مدیرمسئول انتشارات تخصصی دادکین

خبرنگاران گردشگری

شاید برای خیلی‌ها این‌گونه به نظر بیاید که روزنامه‌نگاری در حوزه فرهنگ و به ویژه میراث‌فرهنگی و گردشگری، پر از سفر و ماجراجویی‌ است. یا اینکه به نظر برسد مسئولان و کارکنان این حوزه، فرهنگی‌اند و چالش و خطرات آن نسبت به حوزه‌های حوادث و سیاسی کمتر است. 

اما پیشنهاد می‌کنم با من که نزدیک ۲۰ سال است در این حوزه فعالیت می‌کنم، همراه شوید تا ببینید چقدر این حوزه پر از چالش است و پر درد. به نخستین روزهای شروع کارم برمی‌گردم؛ به زمانی که اصلا میراث‌فرهنگی به مثابه امری فرهنگی، جایی نه در رسانه‌ها داشت و نه در میان مردم. میراث‌فرهنگی در صفحه حوادث روزنامه‌ها تعریف می‌شد و از سوی دیگر، جایگاهی در زندگی روزمره مردم نداشت. پس ما خبرنگاران این حوزه، هم باید با اهالی صنف خودمان می‌جنگیدیم تا حداقل یک صفحه خاص به میراث فرهنگی اختصاص پیدا کند یا جزو صفحات اجتماعی و فرهنگی محسوب شود، و هم باید تلاش می‌کردیم تا مردم اهمیت این حوزه را درک کنند و جزو مطالبات زندگی‌شان شود و هم به مصاف مسئولانی می‌رفتیم که در این حوزه بودند و با اهمیت پیدا کردن میراث‌فرهنگی، منافع‌شان به خطر می‌افتاد.

البته این تازه اول راه بود؛ نمی‌دانستیم بعدها مدعیان دیگری هم از راه می‌رسند و راه‌ها و روش‌هایی که برای تحقق‌ آن‌ها تلاش کردیم، منحرف می‌شود و میراث‌فرهنگی، گوشت قربانی. این قصه سر دراز دارد.

این‌جا شاید بهتر باشد، از یکی از جریان‌های خبری این حوزه بگویم؛ وقتی ‌زمزمه اعتراض‌ها به آبگیری سد سیوند در حدود ۳ سال پیش از آبگیری مطرح شد، وزارتخانه‌های درگیر اجرایی کردن آن، در برابر رسانه‌ها که خواستار توقف ساخت این سد بودند، برخوردهای غیرمنتظره‌ای داشتند و اعتراض‌ها را نادیده گرفتند. به صورت ناباورانه‌ای، پرونده سیاسی شد و روزنامه‌نگاران این حوزه به طبع، به شدت تحت‌ فشار قرار گرفتند. اما به هر حال راهی که پیمودیم منجر به این شد که میراث‌ فرهنگی، گردشگری و به خصوص صنایع‌ دستی در زندگی مردم جایگاه بسیار مهمی پیدا کند.

اما بدترین اتفاقی که در تمام این سال‌ها درگیر آن بودم، انتقال سازمان میراث‌ فرهنگی به شیراز در زمان مدیریت حمید بقایی در این سازمان بود؛ زمانی که اساس و پایه میراث‌ فرهنگی از هم پاشید، بسیاری از اسناد و کتاب‌ها در این جابه‌جایی گم یا دزدیده شدند، بسیاری از کارمندان و کارشناسان این سازمان بازخرید و بیکار شدند. اینکه سازمانی به این مهمی، در کشوری با چنین پیشینه فرهنگی فرو می‌پاشید، برایم تکان‌دهنده بود. اما اطلاع‌رسانی در این حوزه هر روز با مخاطرات بسیاری روبه‌رو بود. 

چالش های خبرنگاران میراث فرهنگی

رنج‌نامه‌های بسیاری باید از وضعیت میراث‌ فرهنگی ایران نوشت؛ چرا‌که هر روز ما با تخریب‌های متعددی در این حوزه دست‌وپنجه نرم می‌کنیم؛ از گنبد مسجد جامع اصفهان گرفته تا تخریب خانه‌های تاریخی. در این رنج‌نامه باید طوماری از نام بناهای تاریخی نوشت که در حال تخریب هستند و  در این مطلب نمی‌گنجد. 

اما اتفاقات خوب هم کم نبوده است. امروز که دارم این مطلب را می‌نویسم، این خبرها به یادم می‌آید؛ ساماندهی بازار عودلاجان تهران، نجات خانه معروف به دایی‌جان ناپلئون در لاله‌زار، ساماندهی مقبره ملک‌المتلکمین و صوراسرافیل، جهانی شدن بافت تاریخی یزد، متوقف شدن پروژه تخریب بافت شیراز (البته تا لحظه نگارش این مطلب)، رد شدن طرح مجلس برای خرید و فروش آثار باستانی و… .

با همه این‌ها، بهترین اتفاق برای من در این حوزه زمانی است که مردم با روزنامه‌نگاران همراه می‌شوند و پای تاریخ‌شان می‌ایستند و کوتاه نمی‌آیند.

در پایان باید بر این نکته تاکید کنم که خبرنگاری یا روزنامه‌نگاری، شغلی است حرفه‌ای، نیازمند دانش و آگاهی رسانه‌ای و رعایت قوانین، ضوابط و استانداردهای بین‌المللی. این‌که هر شهروند یک روزنامه‌نگار شود، واقعا مفهوم روزنامه‌نگاری نیست و فقط یک بخش این ماجراست. از سوی دیگر، متاسفانه فضای مطبوعات در ایران مغشوش است؛ بیشتر رسانه‌ها ورشکست شده‌اند، درآمدها پایین‌ است و روزنامه‌نگاری هم فضای آلوده‌ای شده. چنان اوضاع به‌هم ریخته است که روزنامه‌نگاری با عشق روزنامه‌نگاران زنده مانده؛ دقیقا از همین نقطه هم ضربه دیگری خورده، یعنی هم از سوی جامعه، هم مسئولان، هم کسانی که با ادعای عاشقی و فعال اجتماعی بودن، خودشان را خبرنگار یا روزنامه‌نگار معرفی می‌کنند و همین پایه بروز بسیاری از آسیب‌ها در این حوزه شده است.


منبع اصلی یک خبر را فراموش نکنید!

سمیه حسنلو

خبرنگار تخصصی گردشگری در خبرگزاری ایسنا

خبرنگاران میراث گردشگری

اگر قرار باشد از چالش‌ها و ویژگی‌های مثبت کار خبرنگاری در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری حرف بزنیم، ترجیح می‌دهم به چالش‌ها بیشتر بپردازم. محدودیت‌ها و‌ یکدست‌سازی‌، مهمترین چالشی است که رسانه‌ها و خبرنگاران درحال حاضر با آن مواجهند؛ مرزبندی‌ها و خطوط قرمز شدیدتر شده و انتظار دولت و گاه بخش خصوصی از رسانه و خبرنگار در حد یک روابط عمومی و خبررسان بدون تحلیل و نقد است!

از سوی دیگر، وجود شبکه‌های اجتماعی بسیاری را از رسانه و خبرنگاران بی‌نیاز کرده است. باور عده‌ای بر این است که نقش رسانه و خبرنگار از بین رفته است. اگرچه شکل اطلاع‌رسانی و خبررسانی در دنیای امروز تغییر کرده و با وجود شبکه‌های اجتماعی متعدد، هر فرد می‌تواند نقش یک خبررسان را به خوبی ایفا کند، اما نقش و قدرت رسانه و خبرنگاران حرفه‌ای به عنوان تحلیلگر اوضاع با نگاهی عمیق‌تر و با کیفیت‌تر به اخبار و وقایع، فارغ از نظرهای شخصی و سلیقه‌ای، همچنان در دنیا اهمیت دارد و اثبات شده است. همین رویکرد باعث بقای روزنامه‌هایی مثل نیویورک تایمز و یا خبرگزاری رویترز پس از ۱۷۰ سال سابقه بوده است.

از دیگر سو، بسیاری از مخاطبان درحال حاضر، بر این باورند که رسانه‌ها و خبرنگاران در داخل کشور نقشی منفعل‌، غیرمستقل و غیرقابل اعتماد دارند و از همین رو، اعتماد و توجه به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور بیشتر شده است. بارها این پیام را دریافت کرده‌ام که دلسوزی آن رسانه‌ها و خبرنگاران‌شان حافظ میراث فرهنگی و محیط زیست در ایران بوده است؛ درحالی که به نظر من، مشخصا در حوزه خبری میراث فرهنگی و محیط زیست، نقش، نفوذ و قدرت رسانه‌ها و خبرنگاران داخلی بسیار پررنگ‌تر بوده و همچنان مرجع و منبع بسیاری از رسانه‌های فارسی و غیر فارسی زبان هستند. اما مسأله آن است که مخاطبان، کانال‌های دیگری را برای دریافت اخبار انتخاب کرده‌اند.

با وجود چنین چالش‌هایی، رسانه به ویژه خبرنگاران تخصصی، برای بقا و تدوام کیفی فعالیت خود به حمایت مخاطبانشان بیشتر از گذشته نیاز دارند. اما این حمایت چگونه می‌تواند باشد؟ همین که مخاطبان منبع اخباری را که برای تهیه آن‌ها زحمت کشیده‌ شده، حفظ کنند و اخبار رسانه‌ها و خبرنگاران را با حفظ منبع اصلی بازنشر و یا روایت کنند.

اما کدام خبرها بهترین و بدترین خبرهای دوران کاری‌ام بوده؟ یک جمله کلیشه‌ایی در خبرنگاری وجود دارد که «خبر بد، خبر خوب است!»؛ «خبرهای خوب» هم در میراث فرهنگی، گردشگری و محیط زیست بسیار است! شاید عنوان «خبر مؤثر» در این زمینه درست‌تر باشد و تبعا روزگار ما هم با پرونده‌های خبری مؤثر که به نتیجه نشسته باشد، ساخته می‌شود.

در پایان، از دوستانم در رسانه قطب‌نما برای ارج نهادن به خبرنگاران تخصصی گردشگری، میراث فرهنگی و محیط زیست، قدردانی می‌کنم.


دنیا، حاشیه‌ها، مخاطرات و شیرینی‌های ما روزنامه‌نگاران

مجتبی گهستونی

روزنامه‌نگار و فعال میراث فرهنگی

خبرنگاران گردشگری

مثل آدم‌های غر غرو گاهی از دنیا و مخاطرات و هر چی بدبختی و کمبود در زندگی رسانه‌ای داریم زیر لب غر می‌زنیم و دریغ از اینکه فریادمان برای مطالبات صنفی خودمان بلند شود. خبرنگاری حق بزرگی به گردن من دارد. خبرنگاری باعث شد تا عادت به شنیدن و لذت بردن از آنچه که روایت محلی محسوب می‌شود را ثبت و ضبط کنم.

نوشتن در سه دهه اخیر جزیی از پوست و گوشت تنم بود و بس. با این حال، بارها حالت دردناک و آزاردهنده و رنج‌آوری به سراغم آمد که فرصت نوشتن را از من دور و آستانه تحملم را کم می‌کرد؛ چون ضرورت نوشتن را می‌دانستم اما میل و رغبتی برای نوشتن نداشتم. با این‌همه باز این من بودم که دو لذت زیستن که نوشتن و خواندن بود را باز یافتم. چون نویسنده‌ای که ننویسد یک نومید مطلق است. به قول «ویرجینا وولف» نومیدتر از نویسنده، نویسنده‌ای است که نمی‌نویسد و یا نمی‌تواند بنویسد.

من حوزه‌های مختلف را در رسانه تجربه کردم اما حوزه‌ای که خیلی گسترده‌تر و متداوم‌تر دنبال کردم، حوزه میراث‌فرهنگی، گردشگری، صنایع‌دستی و محیط زیست بود. ما خبرنگاران این حوزه، فقط خبرنویس این حوزه نیستیم، بلکه دوستدار آن هم هستیم. لذا با هر خبر خوب، خوشحال و با هر خبر بد ناراحت و حتی درگیر آن می‌شویم. 

از جمله خبرهایی که فقط در حد انتشار از کنار آن عبور نکردم و تا روزها و هفته‌ها و حتی ماه‌ها درگیر آن بودم، می‌توانم به برخورد کارگاه قطار شهری اهواز به محوطه باستانی هرمز اردشیر اشاره کنم؛ یا تخریب کامل محوطه باستانی فضیلی در چغامیش دزفول و خبرهایی از این دست در شوش و شوشتر و اندیکا و ایذه بود.

مگر می‌شود در خوزستان که سرزمین آب‌های روان است، مردم تشنه باشند و آب با تانکر به دستشان برسد و منِ خبرنگار، بی‌خیال باشم. مگر می‌شود تالاب بین‌المللی شادگان و تالاب هورالعظیم و حتی تالاب‌های بامدژ و میانگران تشنه باشند و من بی‌خیال شوم. مگر می‌شود جنگل‌های زاگرس در خوزستان، از شمال تا جنوبش طعمه کنه، بیماری و آتش باشند و من بیخال نوشتن باشم؟ 

علی‌رغم سن کمی که دارم ۲۷ سال است که در حوزه رسانه فعالیت می‌کنم. در طی این سال‌ها مخاطرات مختلفی را تجربه کرده و یا مشاهده کردم و یا درباره‌شان خواندم و شنیدم. با وجود همه آزادی‌ها و بایدها و نبایدهایی که در حوزه رسانه وجود دارد و با اینکه با خط قرمزها کاملا آشنا هستم، اما هر بار دست و دلم می‌لرزد که نکند پوشش خبری موضوعی به قبای جریانی بر بخورد! گاهی انتشار یک عکس، گاهی پرداختن به شخص، جریان و موضوعی دیگرانی را نگران کرده و گاهی هم دل‌نگرانی‌ها، به بهانه‌گیری منجر شده است.

فشارهای روحی و روانی و استرس‌های شغلی و حتی نبود امنیت شغلی یکی از مهم‌ترین مخاطرات حرفه خبرنگاری است. روزنامه‌نگاری و خبرنگاری در کشور ما از آسیب‌پذیرترین حرفه‌ها و شغل‌ها به حساب می‌آید و علی‌رغم اینکه می‌بینیم روزنامه‌نگاران، پیشتازان عرصه اطلاع‌رسانی و آگاهی‌رسانی به مردم هستند و در سطح عمومی تلاش می‌کنند؛ اما شوربختانه از کمترین توجه و کمترین حقوق و مزایای مادی و معنوی برخوردارند.

خبرنگاران گردشگری

حرکت قلم ما بی‌درنگ و البته با اختیار ذهن فعال و پویا، به مصائب، مشکلات و آلام جامعه توجه بیشتری دارد و همین امر، بر حجم خطرهای آزاردهنده برای خبرنگار افزوده است. به قول معروف آنهایی که در کار قلم‌اند و مدام در فکر نوشتن هستند، خوب می‌دانند که برخورداری از «دغدغه»، بزرگترین انگیزه برای خلق است. خبرنگاری هم که دغدغه نداشته باشد، قطعا خالق خوبی هم نخواهد بود.

در این سال‌ها خبرنگاران بی‌شماری را دیدم که آمده‌اند و رفته‌اند. عده‌ای از آنها اصلا «فراموش‌شدنی» نیستند. این دسته از خبرنگاران کسانی بودند که با شادی سوژه‌های خود، شاد و با غم آن‌ها، غمگین می‌شدند. 

همیشه به خودم و گاهی به اطرافیانم می‌گویم خدا را شکر می‌کنم که خبرنگار هستم. نه اینکه دلم بخواهد دنبال رانت، پروژه، مقام و لابی‌گری باشم. خیلی‌ها می‌دانند که نیستم. اما آنچه که به خاطر آن از خدا ممنونم، این است که بتوانم پیرامونم را بهتر بشناسم. چون می‌توانم کشف کنم و آگاهی‌دهنده باشم. 

من در همه سال‌هایی که خبرنگار هستم مثل خیلی از همکاران حوادث تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کردم. خطرهای بی‌شمار از بیخ گوشم گذشته. اما متوجه شده‌ام که علی‌رغم همه حساب و کتاب‌هایی که دیگران درباره خبرنگاران می‌کنند، باز قواره و سختی کار خبرنگار را نمی‌شناسند. 

به قول دوستی که درد دل همه هم صنفانش را یک جا می‌گوید «می‌خواهیم برای یک بار هم که شده جایگاهمان را عوض کنیم و این قاعده را بر هم زنیم. این بار بقیه شنونده باشند تا خبرنگاران لب بگشایند و بگویند از تمام روزهای طاقت‌فرسای سال، از همه ترس‌ها و تردیدها، از غم معاش و نداشتن‌ها، استواری‌ها و ایستادن‌ها. بگویند می‌خواهند نگاه‌ها تغییر کند و کاش همه جامعه تنها یک روز سنگ صبور این مظلومان آگاه شود.»

بگذارید از سطح پایین درآمدی خبرنگاران که آزاردهنده است بگوییم. نشریه‌مان بخش اداری ندارد تا ثابت کنیم که عمده روزنامه‌نگاران نه بیمه هستند و نه قرارداد دارند!

به قول یکی از همکاران رسانه‌ای «اگر مسئولان درمان را می‌دانند اما نسخه تجویز نمی‌کنند، باید در وجدان آنها شک کرد». همین بعضی از مدیران دولتی هستند که مدیران بعضی رسانه‌ها را مجبور نمی‌کنند تا حق خبرنگار را بدهد. اینجاست که نبود «امنیت شغلی» یکی از دغدغه‌های خبرنگاران می‌شود.

در شرایط کنونی ضمن آنکه توصیه می‌کنم همکاران رسانه‌ای من سطح کیفی کار خود را ارتقا دهند، از دیگران هم انتظار دارم شأن و احترام به خبرنگاران را رعایت کنند؛ چرا که در این صورت هر روز، روز خبرنگار است.


در رثای روزی که ناخوشی‌اش مانده و قلم‌ها شکسته‌اند

سمیه ایمانیان

خبرنگار سابق میراث فرهنگی و خبرنگار تصویری در خبرگزاری ایسنا 

خبرنگار گردشگری

قلم زدن از خوشی و ناخوشی‌های میراث فرهنگی تا یک جایی خبرنگار یا روزنامه‌نگار را در همین قالب نگه می‌دارد؛ از نقطه‌ای به بعد، یا باید عاشق این حوزه باشی و آنجاست که زندگیت می‌شود، گذشته یک ملت که تو هم از همان تباری و کار در سخت ترین شرایط هم ادامه می‌یابد، یا خسته و فارغ می‌شوی از هر چه میراث و تاریخ و فرهنگ کشورت باشد و حتی شاید عطای نوشتن را به لقایش می‌بخشی.

از همان عشق باید بیشتر گفت، وقتی متولیان همین حوزه که از قضا تاریخ یک مملکت را در دست دارند، تلاش می‌کنند با هر ضرب و زوری راه را بر خبرنگار ببندند و قلم‌اش را بگیرند یا بر فرض محال جیب‌اش را پر کنند؛ اما در نهایت، ارتباط مستقیم با مسئولان ارشد رسانه‌ها را بهترین راه می‌بینند برای گرفتن جانِ قلم و فکری که سال‌هاست جز میراث فرهنگی کشورش چیزی نمی‌داند.

حالا فکر می‌کنم با حدود ۱۸ سال نوشتن در رسانه‌ها و ۱۵ سال اطلاع‌رسانی فقط در حوزه میراث فرهنگی، کار سخت می‌شود وقتی قرار باشد بهترین و بدترین خبرهایی را انتخاب کنی که سال‌ها برای تأثیرگذاری‌شان و تبدیل اتفاقات از بد به خوب تلاش کرده‌ای.

تکرار چندین و چند باره اتفاقات ناگوار برای نفیس‌ترین بناهای تاریخی کشور، از مساجد جهانی میدان نقش جهان گرفته تا محوطه‌های تاریخی و طبیعی مانند طاق بستان، باغ‌های جهانی، گنبد سلطانیه و حتی جنگل هیرکانی، آن‌قدر نگران کننده هستند که نتوان از بین آن‌ها یکی را انتخاب کرد. 

اما معتقدم از دست دادن دلسوزانی که سال‌ها عمر خود را برای نجات این میراث هزینه کردند، همیشه از بدترین خبرها بوده و هستند؛ مانند درگذشت مرحوم باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی که همه تلاش خود را برای نجات اصفهان کرد و به گفته برخی، با خواندنِ نامه رئیس وقت میراث فرهنگی برای دستور تخریب بخشی از تاریخ «نصف جهان» در مراسم تجلیلِ خود درگذشت، که به چشم خود دیدم و آن را نوشتم. و یا فوت مرحوم «شهریار عدل» که تلاشش برای آثار تاریخی مختلف کشور ستودنی بود و با هزینه شخصی خود، چندین بنای تاریخی کشور را در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت کرد و تا لحظه مرگ، در سطح بین‌المللی برای نجات تاریخ کشورش تلاش می‌کرد نیز از همان بدترین‌ها بود.

متاسفم که باید بگویم فکر کردن به بهترین خبر در حوزه میراث فرهنگی، هر چند قطعا در صورت بودنش شیرینی خاصی دارد، اما یکی از بیهوده‌ترین کارهاست؛ آن هم بخاطر بی‌مسئولیتی مسئولان و کارشناسانی که از یک سو نگاه تنگ‌نظرانه‌شان تا امروز به هزینه‌های مادی و معنوی برای این تاریخ منجر شده و از سوی دیگر، نداشتن سواد کافی از این حوزه، بخش اعظمی از میراث و تاریخ و تمدن کشور را از بین برده است. 

شاید برای خبرنگاران این حوزه در روز خبرنگار باید نوشت: «در رثای روزی که ناخوشی‌اش مانده و قلم‌ها شکسته‌اند»؛ هر چند دلمان امید بخواهد و راستی.


تخریب‌گران آثار تاریخی، خبرنگاران را تهدید می‌کنند

معصومه دیوار

خبرنگار خبرگزاری ایلنا و کارشناس ارشد برنامه‌ریزی گردشگری

خبرنگاران گردشگری

خبرنگار بودن یک بحث است و خبرنگار حوزه میراث فرهنگی و گردشگری بودن یک موضوع دیگر. معمولا خبرنگاران در حوزه سیاسی، اقتصادی و ورزشی، نسبت به خبرنگاران فعال در حوزه‌هایی مثل فرهنگ و هنر بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند. خبرنگاران حوزه فرهنگ و هنر، از جمله میراث فرهنگی، بخاطر عشقی که به این حوزه دارند کار می‌کنند و عملاً نسبت به زمان و انرژی که برای حوزه کاری خود می‌گذارند، درآمد خیلی کمی دارند.

معمولاً روز خبرنگار، همه به یاد خبرنگاران می‌افتند؛ اما متاسفانه به جز تعداد اندکی از خبرنگارانی که قبلاً طعم فعالیت در این حوزه را چشیده باشند، کسی به فکر خبرنگاران حوزه میراث فرهنگی و حوزه‌های مشابه آن نمی‌افتد.

برای ما که در حوزه فرهنگ و میراث فرهنگی می‌نویسیم، چالش‌های خبرنگاری به درآمد کم و نداشتن ساعت کاری مشخص، و این که مجبور هستیم ۲۴ ساعت شبانه‌روز را در دسترس باشیم، ختم نمی‌شود؛ تهدیدهای افرادی هم متوجه ماست که خبر تعرضشان به میراث فرهنگی را منتشر می‌کنیم. 

نمی‌توان گفت کدام خبر در حوزه میراث و گردشگری، بهترین خبر و کدام بدترین خبر بوده. هر خبری که از تخریب آثار و بناهای تاریخی و میراث باستانی منتشر کنیم، قطعاً خبر بدی در حوزه میراث فرهنگی و برای ما محسوب می‌شود. در عین حال، هر خبری که درباره اصلاح روند مدیریت یک مجموعه، چه در حوزه میراث و چه در حوزه گردشگری، منتشر کنیم و از بازگشت آثار باستانی به کشور و نگهداری صحیح آن‌ها خبر بنویسیم، خبر خوب خواهد بود. اما بهترین خبر برای ما این است که بدانیم اخباری که منتشر کردیم، مثمر ثمر بوده و به نتیجه رسیده است.


ما خبرنگار هستیم، نه رپورتاژنویس!

فاطیما کریمی

خبرنگار تخصصی گردشگری و میراث فرهنگی خبرگزاری مهر

خبرنگار گردشگری

در حوزه‌های گردشگری، میراث فرهنگی و محیط زیست، یکی از چالش‌های اصلی سر و کله زدن با برخی از مقام‌های دولتی است که نمی‌پذیرند بسیاری از اتفاقات باید به دست آن‌ها رقم بخورد و اینکه تصمیم‌های آن‌ها تا چه اندازه موثر است. مسئولان اغلب به تبعات تصمیمات خود فکر نمی‌کنند و تصمیماتی می‌گیرند که فقط در دوره مدیریت خودشان ارزش دارد.

چالش دیگر نیز، بیشتر از سوی افرادی است که منافعشان با منافع این حوزه‌های میراث فرهنگی و محیط زیست در تضاد است؛ به‌عنوان مثال برای تخریب یک ملک یا بنای میراث فرهنگی، حق مالکیت ارجحیت داده می‌شود، نه ارزش فرهنگی آن بنا و حفظ آن برای آیندگان. اما مشکل اصلی این است که اساسا کسی برای حل این مشکلات تلاش نمی‌کند.

ما اغلب برای بررسی یک موضوع و سوژه خبری، با مدیران بخش خصوصی یا دولتی مصاحبه می‌کنیم؛ این افراد پس از مدتی، تصور می‌کنند که این وظیفه ماست که رویدادها و موضوعات مختلف را به شکلی که آن‌ها می‌خواهند، پوشش دهیم. اما حقیقت آن است که ما رپورتاژنویس آن‌ها نیستیم. گاهی می‌بینیم که اگر مطالب ما خوشایند مدیران دولتی یا بعضا خصوصی نباشد، ناراحت و حتی عصبانی می‌شوند یا دیگر با ما یا رسانه ما مصاحبه نمی‌کنند! در واقع، چیزی که هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی دیده نمی‌شود، بلندنگری و انتقاد‌پذیری است. 

مسائل اینچنینی به همین‌جا ختم نمی‌شود. اکنون در دوره‌ای به سر می‌بریم که همه رسانه‌ها، مجیزگوی دولت شده‌اند و بسیاری از اتفاقاتی که می‌افتد در رسانه‌ها منتشر نمی‌شوند؛ امری که باعث افت کیفی رسانه‌ها می‌شود. به‌عنوان مثال، با وجود آنکه حدود یک سال از دولت جدید گذشته است، دیده نمی‌شود که هیچ رسانه‌ای عملکرد دولت در حوزه‌های میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌ دستی را نقد کند؛ حتی انتقاد‌هایی که می‌شود نیز آن طور که باید قوی نیست و بیشتر نقد‌ها در فضای مجازی اتفاق می‌افتد.

تاکنون هیچ یک از رسانه‌ای فعال در حوزه میراث و گردشگری، عملکرد عزت‌الله ضرغامی را نقد نکرده‌اند. چرا نباید درباره این وزارتخانه نقد درستی داشته باشیم؟ چرا رسانه‌ها نمی‌توانند این عملکردها را نقد کنند؟ در صورتی که دیده می‌شود برخی از اظهارنظرهای وزیر میراث فرهنگی، تا چه اندازه باعث نگرانی دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری می‌شود.

همه این‌ها درحالی است که بسیاری از مردم، از عملکرد دولت ناراضی هستند، اما این عدم رضایت از تصمیمات دولتی، در رسانه‌ها دیده نمی‌شود. تا زمانی که نقد درست از سوی رسانه‌ها اتفاق نیفتد، مردم نیز این رسانه‌ها را دنبال نمی‌کنند و از فضای مجازی پیگیر اخبار می‌شوند. 

نکته دیگر آن است که گویا خبرنگارانی که در رسانه‌ها کار می‌کنند، در خارج از فضای رسانه متبوع خود و با نام شخصی خود نیز نباید عملکرد دولت را نقد کنند. مثلا برخی از خبرنگاران در توییتر خود مطلبی را درباره برخی از ناکارآمدی‌ها نوشتند و پس از مدتی، شغل خود را از دست دادند. 

اما فضای کاری ما روی روشنی هم دارد. یکی از خوبی‌های کار ما این است که از لحاظ فرهنگ‌سازی می‌توانیم در جامعه تاثیرگذار باشیم و این ارزشمند است. تا همین چند سال پیش بسیاری از مردم، با مفهوم گردشگری و انواع آن آشنا نبودند؛ اما الان می‌توان دید که با فعالیت فعالان این حوزه، آگاهی مردم در این بخش افزایش یافته است.

بهترین خبرهایی که تاکنون منتشر کرده‌ام خبرهایی از این جنس بوده‌اند؛ جلوگیری از تخریب یک بنا مانند نقش جهان یا جلوگیری از خروج بناهای ارزشمند از لیست‌ ثبت‌شده‌ها در فهرست آثار ملی.

از بدترین خبرها اما، خبرهایی است که از تخریب یک بنا کار می‌کنیم؛ بنایی که با تخریب آن دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند. شخصا متاسفانه شاهد فروریزی و تخریب حمام‌های تاریخی بودم اما در آن لحظه هیچ کاری از دستم بر نمی‌آمد و این بسیار تاسف‌بار است.


امنیت شغلی: حلقه مفقوده شغل خبرنگاری

زهره نیلی

خبرنگار حوزه فرهنگی

خبرنگاران میراث فرهنگی

هر سال روز خبرنگار، ما خبرنگاران برخی مسائل را مطرح می‌کنیم، اما می‌دانیم که قرار نیست صدای‌مان به جایی برسد؛ درواقع، ما صدای همه در هر شغل و مقامی هستیم، به‌جز صدای خودمان. 

در حال حاضر رسانه‌ها، اغلب مال خودی‌ها است و بسیاری از روزنامه‌نگاران و خبرنگاران حتی با وجود ۲۰ سال سابقه و کار شرافتمندانه، رسانه، حقوق ثابت، بیمه و… ندارند.  من فکر نمی‌کنم هیچ شغلی به‌اندازه خبرنگاری و روزنامه‌نگاری، با عدم امنیت روبه‌رو باشد.

بسیار تاسف‌آور است که در افطاری انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ماه رمضان امسال، ۹۰ درصد از روزنامه‌نگارانی که حضور داشتند، هیچ رسانه‌ای نداشتند. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران هم آن طور که باید، کار جدی و اساسی در راستای حمایت از خبرنگاران انجام نمی‌دهد. 

قطعا همه ما خبرنگاران این حوزه، با علاقه این کار را انتخاب کردیم. تا یک دوره‌ای هم اوضاع و احوال بسیار خوب بود. اما از سال ۸۸ بسیاری از روندها تغییر کرد و به‌نوعی آغاز یک سری از اتفاقات بود. بسیاری از خبرنگاران خوب مهاجرت کردند و بسیاری از آن‌ها، از همان سال کناره‌گیری کردند؛ برخی جذب روابط عمومی شدند و تعدادی نیز به خبرنگاری ادامه دادند.

به‌نظر من، مشکل و چالش جدی ما، عدم امنیت شغلی است و چون هیچ رسانه‌ای ثابتی وجود نداشته است که ما در آن فعالیت کنیم و هر بار از رسانه‌ای به رسانه دیگر کوچ کردیم. نکته مهم دیگر آن است که مردم هم دیگر اعتمادی به رسانه‌ها ندارند. 

با وجود شبکه‌های اجتماعی نظیر توییتر و اینستاگرام، تعریف رسانه تغییر کرده؛ ولی به اعتقاد من، همچنان خبرگزاری‌ها به لحاظ صحت خبرها می‌توانند مشروعیت داشته باشند. با اینهمه باید متوجه این موضوع باشیم که مردم اعتماد خود را به خبرگزاری‌ها از دست داده‌اند، حتی خود من که خبرنگار هستم، هیچ رغبتی به دنبال‌ کردن خبرها از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها ندارم. روزنامه‌ها که با تاخیر خبرها را منتشر می‌کنند؛ آن هم در شرایطی که این اخبار، به‌سرعت در صفحات فضای مجازی منتشر می‌شوند. 

شاید بدترین خاطره خبری برای من، سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ و از دست رفتن بسیاری از خبرنگاران باشد. اما بهترین خاطره‌ تاکنون برای من آن است که توانستیم با گزارش‌ها و پیگیری‌های انجام‌شده، زنی را که با گذشت ۱۱ سال از زلزله بم هنوز در چادر زندگی می‌کرد و نتوانسته بود دست کم اتاقی برای خود داشته باشد، در یک سوئیت اسکان دهیم. من آن زمان در خبرگزاری میراث فرهنگی کار می‌کردم و با حضور در جشنواره موسیقی نواحی کرمان، با خانم پروین غلام‌شاهی که صدای بسیاری خوبی داشت و لالایی می‌خواند آشنا شدم. به‌کمک مسئولان وقت، توانستیم این سوئیت را برای خانم غلام‌شاهی بسازیم و این اتفاق بسیار خوشایندی برای من بود. 


خلا قانونی، گریبانگیر میراث فرهنگی

الهام گوران

خبرنگار میراث فرهنگی و گردشگری در صدا و سیما

خبرنگار میراث فرهنگی و گردشگری

ما با چالش‌های مختلفی در حوزه خبری میراث فرهنگی و گردشگری روبرو هستیم. بزرگترین چالش در مسئله میراث فرهنگی از نظر من، این است که در بحث قانون‌گذاری و سیاست‌های کلان کشور، میراث فرهنگی و گردشگری جزو اولویت‌های اصلی نیستند. شخصا حدود یک ماه است که در حال پیگیری این موضوع هستم که آیا در اسناد بالادستی و اعتبارات مربوط به مخاطرات طبیعی که کشور را تهدید می‌کند، میراث فرهنگی به صورت مشخص درنظر گرفته شده یا نه؛ با توجه به اینکه هزاران بنای تاریخی و صدها موزه داریم که هر کدام از آن‌ها می‌توانند از لحاظ داشته‌ها به مثابه یک محوطه تاریخی باشند.

در حالی که باید برای هر کدام از این آثار تاریخی، پروتکل مشخصی تدوین شود و در اسناد بالادستی مورد توجه قرار گیرد، اما متاسفانه چنین چیزی وجود ندارد و در این زمینه، قوانین و اسناد بالادستی ما مشخصا و منحصرا به حوادث بعد از بحران‌ها برمی‌گردد؛ دقیقا مانند برخوردی که بعد از بحران، با دیگر بناهای معمولی صورت می‌گیرد. درواقع، ما هیچ قانون و اعتبار مشخصی نداریم که پیش از بحران‌های اینچنینی، برای میراث فرهنگی فکری کرده باشد.

کاری که در این زمینه انجام شده، فقط برگزاری چندین سمینار است که در جای خود خیلی ارزشمند بوده اما آیا خروجی این سمینارها توانسته تبدیل به الزامی برای وضع قوانین در این زمینه شود؟ تا به الان خیر! 

در همین حال، تنها اتفاقی که در حوزه قوانین در شرایط بحران رخ داده این بوده که نهاد متولی میراث فرهنگی موظف شده تا در چنین شرایطی از بناها محافظت کند؛ اما با چه اعتباری؟ 

در همین حال، من چند سال پیش این موضوع را پیگیری می‌کردم که در گردشگری چقدر اعتبار و بودجه مشخص برای تبلیغات گردشگری در نظر گرفته می‌شود. اینجا هم باید بگویم که برای تبلیغات گردشگری هیچ ردیف بودجه مصوبی نداریم؛ در حالی که بررسی‌ها و مصاحبه‌های من با وزرای گردشگری دو کشور اسپانیا و فرانسه به عنوان قطب‌های اصلی گردشگری دنیا، نشان داد که رقمی بین ۴۰ تا ۷۰ درصد اعتبارهای دولتی در این دو کشور، به تبلیغات گردشگری تخصیص پیدا می‌کند و در بقیه موارد، هیچ وابستگی به اعتبارات دولتی وجود ندارد.

سوال اینجاست آیا کشوری مثل ایران نیاز بیشتری به تبلیغات گردشگری دارد، یا کشورهایی مثل فرانسه و اسپانیا؟ آن هم در شرایطی که یکی از بزرگترین ضعف‌های صنعت گردشگری در ایران، تبلیغات است.

از چالش‌ها که بگذریم، خبرنگاری حوزه میراث فرهنگی و گردشگری خوبی‌هایی نیز دارد. به عنوان خبرنگار این حوزه، کار و تعطیلات شما به هم گره می‌خورد. زمانی که برای تعطیلات به سفر می‌روید، در واقع در همان حال فکر شما مشغول سوژه‌هایی است که می‌توانید آن‌ها را پیگیری کنید یا سوالاتی که مطرح کنید. در عین حال، دیدن یک موزه شاید برای دیگران تنها جنبه لذت بردن داشته باشد اما برای یک خبرنگار میراث فرهنگی یا گردشگری، علاوه بر لذت بردن، کار هم محسوب می‌شود. به این ترتیب، شما تعطیلات را هم کار می‌کنید، بدون آنکه اذیت و خسته شوید.

اگر چالش‌های ریز و درشتی را که در حوزه خبری میراث فرهنگی و گردشگری وجود دارد، نادیده بگیریم یا آن‌ها را رفع کنیم، باید بگویم که خبرنگاری در این حوزه، چیزی به جز زیبایی، درک عمیق از موضوعات مختلف و لذت بردن نیست.

وقتی حرف انتخاب بهترین و بدترین خبری که کار کرده‌ام باشد، بدترین خبر در سال اخیر برای من، مصوبه مجلس برای خرید و فروش اشیای باستانی و بهترین خبر هم این بود که این مصوبه از دستور هیئت رئیسه خارج شد!

آرزو می‌کنم که بتوانیم با همه توان خود، به سمتی حرکت کنیم که چالش‌های متعدد حوزه میراث فرهنگی و گردشگری را از سر راه برداریم و جزو کشورهای باشیم که میراث فرهنگی و گردشگری در صدر تصمیم‌گیری‌های کلان، اعتبارسنجی‌ها، بودجه‌ریزی‌ها و قوانین باشد.


ما ساعت کاری نداریم!

فاطمه باباخانی

خبرنگار روزنامه دنیای اقتصاد، روزنامه‌نگار محیط زیست و گردشگری

روزنامه‌نگار گردشگری

زمان‌مند نبودن خبرنگاری جزو چالش‌ها و خوبی‌های این کار است. شما چه کارمند یک اداره باشید یا کارمند شرکتی،‌ یا کارگر کارخانه‌ و هر شغل دیگری، ساعت کاری دارید. به این معنا که یک ساعت خاص می‌روید و ساعت دیگر از سرکار خود برمی‌گردید. بعد از آن ساعت، کسی از شما انتظار ندارد کار کنید. ممکن است از شما بخواهند یک روز‌، دو روز یا نیمی از ماه را اضافه کار بمانید، ولی این به این معنا نیست که شما پیشتر از این موضوع آگاه نباشید. 

اما در خبرنگاری زمان مقوله‌ای بی‌معنا می‌شود؛ البته این موضوع در کشوری مانند ایران، بیش از هرجای دیگری معنا دارد. هر لحظه می‌تواند اتفاقی بیفتد؛ اگر کلیسای نوتردام در پاریس یک بار آتش می‌گیرد و بعد کار بازسازی طبق یک روال منطقی شروع می‌شود، در اینجا، ایران، موضوع فرق می‌کند. وقتی مجموعه‌ای می‌‌‌سوزد،‌ دچار آبگرفتگی می‌شود،‌ تابلویی سرقت می‌شود، بلندمرتبه‌سازی کنار یک سایت میراث فرهنگی انجام می‌شود‌ و… ، این تازه آغاز ماجراست‌.

در اینجا خبرنگار با مشکل سوژه خبری مواجه نیست. هر روز اتفاقی می‌افتد که باید به آن پرداخت؛ اتفاقی که در آن عنصر برخورد به شکل جدی مطرح است و در ادامه پیگیری خبر، خود تبدیل به اتفاق و فاجعه مجددی می‌شود. 

مهم نیست خبرنگار مرخصی گرفته باشد،‌ بیمار باشد،‌ در سفر باشد یا مشکل شخصی داشته باشد؛ خبر بدون توجه به همه اینها اتفاق می‌افتد و از دست دادنش در کارنامه خبرنگار ثبت می‌شود. با این‌همه، این موضوع گرچه چالش محسوب می‌شود، اما وجه پویای این شغل است که آن را از زندگی کارمندی و سکون خارج می‌کند. 

در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری هم خبرنگاران همین چالش‌ها را تجربه می‌کنند و البته چالش دیگری که آن به نهاد متولی آن برمی‌‌گردد. عدم ارتباط مسئولان وزارت گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی با خبرنگاران به این یا آن دولت خلاصه نمی‌شود‌؛ در این وزارتخانه که پیشتر نام سازمان را بر خود داشت،‌ گویا هیچ مسئولی خود را موظف به پاسخگویی نمی‌‌داند. آنها از طریق اینستاگرام،‌ توییتر و سایر شبکه‌های اجتماعی با مخاطبان عام سخن می‌گویند و نیازی نمی‌بینند در مقابل خبرنگار تخصصی این حوزه قرار بگیرند!


فاصله شعار تا عمل در وزارت گردشگری

محمد باریکانی

خبرنگار روزنامه همشهری

خبرنگار گردشگری

برخلاف همه شعار‌هایی که در دولت‌‌های قبلی و فعلی داده و گفته می‌شود که «رسانه‌ها چشم وزارت میراث فرهنگی و گردشگری در حفاظت از میراث هستند»، اما رسانه‌ها و خبرنگار‌های این حوزه، جایگاه‌ خاصی در این وزارت ندارند و به‌هیچ وجه از آن‌ها حمایت نمی‌شود.

بسیاری از روزنامه‌های چاپی این حوزه تعطیل شده و روزنامه‌های فعلی هم آنطور که باید و شاید اخبار گردشگری را پوشش نمی‌دهند. یک‌بار شخصاً با آقای ضرغامی درباره وضعیت دشوار رسانه‌های گردشگری و چالش‌های آن‌ها برای فعالیت در این حوزه صحبت کردم. وقتی از ایشان در مورد حمایت‌های وزارت گردشگری از رسانه‌ها و خبرنگاران پرسیدم، متاسفانه آقای ضرغامی پاسخی به این سوال ندادند و از کنار آن گذشتند.

پیش‌تر نیز، در مورد ایجاد تشکل‌های صنفی در قالب اداره تشکل‌های وزارت گردشگری و میراث فرهنگی برای پیگیری مطالبات خبرنگاران و تعیین مسئولیت‌های اجتماعی وزارت گردشگری صحبت شد؛ اما متاسفانه این پیشنهاد عملی نشد.

از طرف دیگر سیاست‌‌گذاری‌های وزارت گردشگری و میراث فرهنگی و محروم‌ کردن خبرنگاران از حضور در نشست‌های داخلی، امضای تفاهم‌نامه‌ها یا حتی نشست ثبت آثار ملی، باعث شده تا خبرنگاران آن‌طور که باید در انعکاس اخبار و تولید محتوا موفق عمل نکنند.

پیش‌تر در چهار دولت گذشته، فعالیت رسانه‌ای برای سازمان وقت، بسیار اهمیت داشت. در آن زمان خبرنگاران در نشست‌های تخصصی سازمان حضور داشتند و این کار، باعث رونق حوزه رسانه‌‌ای میراث فرهنگی و گردشگری می‌شد و کار در این حوزه، در میان اهالی رسانه جا افتاد. به همین دلیل روزنامه‌ها صفحات میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خود را راه‌اندازی کردند و به‌طور کلی فعالیت در این ۳ حوزه به یک فعالیت مستقل و شناخته‌شده در رسانه‌ها تبدیل شد. 

اما از دولت گذشته تا به امروز، مدیران جدید و قدیمی با دنبال‌کردن سیاست‌ حذف رسانه‌ها، خبرنگاران را از حوزه کاری خود حذف کرده‌اند؛ نشست‌های متعددی با فعالان بخش خصوصی گردشگری برگزار می‌شود که هیچ رسانه خبری در آن حضور ندارد و کسب اطلاع از مباحث، انتقادات و پیگیری آن‌ها امکان‌پذیر نیست.  

اکنون حتی برای تهیه گزارش و مصاحبه با مدیران کل استانی، نیاز به تاییدیه روابط عمومی است و اغلب خبرنگاران، موفق به دریافت این تاییدیه و تکمیل مصاحبه‌ها و گزارشات خود نمی‌شوند؛ اتفاقی که برای من هم افتاده. 

در نتیجه سیاست‌‌گذاری‌های وزارتخانه و عدم اهمیت آن به رسانه‌های این حوزه، مهم‌ترین عامل وضعیت نابه‌سامان اطلاع‌رسانی و کار رسانه خبری در ۳ حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است؛ اتفاقی که باعث شده بسیاری از خبرنگاران باتجربه در پایگاه‌های خبری مستقل یا کانال‌های تلگرامی فعالیت کنند و نیرو‌های جدید جایگزین آن‌ها شوند، نیرو‌هایی که معلوم نیست در این حوزه باقی‌ بمانند یا خبر!

با این‌همه اما، اصطلاحاً خاک ۳ حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، پاگیر است؛ افراد با وارد‌شدن به این حوزه، با دنیایی جدید آشنا و علاقمند به فعالیت در بخش‌های مختلف آن می‌شوند.

گردشگری و میراث فرهنگی ایران

سفر به شهر‌ها و کشور‌های مختلف یکی از جاذبه‌های مهم فعالیت در این حوزه است. این تنوع در حوزه میراث فرهنگی هم وجود دارد. خبرنگاران میراث فرهنگی می‌توانند با بازدید از کاوش‌های باستان‌شناسی یا مکان‌هایی که هر کسی نمی‌تواند به آنجا برود، گزارش تهیه کنند و با پدیده‌های جدید در حوزه کاری خود آشنا شوند.

بدترین خبری که در حوزه گردشگری کار کرده‌ام، خروج ترامپ از برجام بود. این اتفاق آسیب بسیار زیادی به صنعت گردشگری ایران وارد کرد و درآمد گردشگری کشور را به‌شدت کاهش داد. بسیاری از شرکت‌ها مانند وب‌سایت جهانی «Booking.com»، به‌دلیل این تصمیم و بازگشت تحریم‌ها، از ارائه خدمات به ایران خودداری کردند. در آن زمان، شخصا حتی ایمیلی به این شرکت فرستادم و دلیل این کار را پرسیدم و آن‌ها، خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحریم‌ها را دلیل اصلی این محدودیت‌ها عنوان کردند. 

یکی دیگر از خبر‌های بدی که کار کردم، مربوط به آغاز همه‌گیری کرونا در ایران بود؛ زمانی که در گزارشی که از فرودگاه امام منتشر کردم، هشدار دادم «کرونا پشت در‌های ایران ایستاده و هر لحظه امکان ورود به کشور را دارد.» این هشدار‌ها، به مسئولان وقت در حوزه گردشگری و وزارت میراث فرهنگی کمک می‌کرد تا سریع‌تر تصمیماتی را برای حمایت از کسب‌وکار‌های گردشگری بگیرند؛ کسب‌وکار‌هایی که در دوران شیوع کرونا در ایران نابود شدند. 

حالا مدت‌ها است که نتوانستیم به‌دلیل پاندمی کرونا و تحریم‌ها، خبر خوبی در حوزه گردشگری منتشر کنیم. اما یکی از بهترین خبرهایم، به زمانی برمی‌گردد که گردشگری باعث درآمدزایی جوامع محلی یک منطقه محروم در استان خراسان جنوبی شد. تقریباً ۱۲- ۱۳ سال قبل، سازمان وقت میراث فرهنگی و گردشگری از خبرنگاران خواست تا در سفر به خراسان جنوبی با یکدیگر همراه شوند. این سفر برای جامعه محلی آن منطقه که با فقر و مشکلات اشتغال دست‌وپنجه نرم می‌کردند، اتفاق بسیار مهمی بود. زمانی که گزارش‌های مربوط به خراسان جنوبی و مناطق گردشگری بکر و ناشناخته آن را در رسانه‌ها منتشر کردیم، گردشگری این منطقه به راه افتاد و اولین گروه گردشگری با ۵ اتوبوس به این منطقه سفر کرد.


شاید ما را دوست نداشته باشند، ولی ما هستیم!

سیمین ثقفی

خبرنگار رسانه راه بلد

خبرنگار صنعت گردشگری

شاعر می‌فرماید:

«عشق است و آتش و خون، داغ است و درد دوری      

کی می‌توان نگفتن؟! کی می‌توان صبوری؟!»

به نظر من، این شعر را می‌شود در وصف خبرنگاری هم به کار برد؛ آن هم وقتی با کشته شدن یک خبرنگار روزی برای پاسداشت خبرنگاران تعیین می‌شود و حالا در سالگرد این روز، امسال اخراج گسترده هم داشتیم! شاید خیلی ما خبرنگاران را دوست نداشته باشند، ولی ما هستیم! باعشق!

به نظرم سروکار داشتن با چیزی به نام «خبر» یا برای من بیشتر «سوژه»ای برای گزارش و تحلیل، آنقدر هیجان‌انگیز است که بخاطرش به استقبال چالش‌ها هم بروم. نوشتن همیشه بخشی از من بوده و بنابراین، اگر روزی خبرنگار نباشم، بازهم می‌نویسم؛ البته آسوده‌تر!

پیشنهاد «رسانه قطبنما»

۵ چالش‌ کارآفرینان گردشگری در ایران + راهکار

مطالب مرتبط